آقای عذاب وجدان
سلام.وای چه قدر لطیف چقدم خنده دار.آبجی محدثه چند روزی هست که شبا میره پیش آقا جون تا تنها نباشه.آخه مادر رفته از عمه لیلا و بچه هاش مواظبت کنه .همون دوقلوها که تازه دنیا اومدن.حالا بابا میخواست بیاد آبجی رو ببره خونه ی آقا جون گفت که شما هم حاضر کنم تا ببره با هم یه حال و هوایی عوض کنید.منم شمارو حاضرکردم وقتی خواستین برین آبجی رو بوسیدم شما هم همینطور بعدش همراه بای بای کردنت گریه هم میکردی و دوباره اومدی منو بوسیدی. وچند قدم میرفتی سمت در حیاط دوباره برمیگشتی و منو نگاه میکردی و گریه.منم گفتم خب نرو بیا خونه دیدم گریت شدیدتر شد و رفتی دیگه .حالا فهمیدم اون گریه عذاب وجدان کوچولو موچولوت بوده از اینکه میخوای منو تنها بزاری خونه وخودت بری.فدات بشم خانم خانوما.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی