فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بی نظیرترین دختران دنیا

تاسوعای حسینی شهادت برادر امام حسین عباس ابن علی(ع)

دامن  علقمه و باغ گل یاس یکیست قمر هاشمیان بین همه ناس یکیست سیر کردم عدد ابجد و دیدم بحساب نام زیبای اباصالح و عباس یکیست   شهادت سقای تشنه لبان و عموی بی نظیر کودکان نینوا  آتش به دل شیعیان زده .یا صاحب الامر تسلیت . ...
21 آبان 1392

مسافرت

سلام عزیزم منو ببخش که خیلی وقته نیومدم وبلاگت و از شیرین کاریات ننوشتم .مشغله زیاد بود و دومین علتش هم نداشتن دوربین بود .تو این چند وقت یه مسافرت داشتیم که به خاطر عروسی مزگان دختر عمه زهرات بود.خیلی بهت خوش گذشت  اول از هرجا رفتیم خونه عمه زهرا تا رسیدیم خونه شروع کردی شیطنت و فوری دوتا مجسمه خوشگل رو شکوندی اما عمو حسن و عمه از شیطنتت کیف میکردن و من جرات نداشتم که بهت تذکر بدم.بعداز ظهر هم که جشن جهاز برون مزگان بود و من تورو گذاشتم پیش بابایی و رفتم .بابایی هم تو رو برده بود بازار پیش عمو هات.که اونجا کار خرابی کرده بودی و زنگ زدن ومن اواخر جشن اومدم  و تو رو بردم حموم.عمه اینا دیر اومدن و منم براشون شام ماکارونی پختم.دختر ع...
21 آبان 1392

سالگردازدواج عمه لیلاوعمومیثم

روز آخر که میخواستیم بیاییم رفتیم خونه عمو احمد و بابایی به زنعمو اکرم پیشنهاد آش رشته داد.زنعمو هم زحمت کشید و یه آش خیلی خوشمزه درست کرد که عمه لیلا اینا هم اومدنودور هم بودیم از اونجایی که سالگرد ازدواج عمه لیلا و عمو میثم بود بابایی هم یه کیک که شبیه بره بود خرید اورد و من و زنعمو اکرم رفتیم بیرون و برای عمه کادو گرفتیم.خلاصه بعد نهار یه جشن کوچلو هم گرفتیم که تو وثنا و همتا وهستی یه کم نینای کردین و چند تا عکس هم گرفتیم که تو گوشی زنعمو اکرمه هروقت به دستم برسه برات اینجا میزارمش. ...
21 آبان 1392

بازی با کاموا

پارسال تابستون قبل از یکسالگیت مریض شدی و حسابی ضعیف و بی حوصله بودی مریضیت هم خیلی طول کشید ما هم خیلی نگرانت بودیم .یه روز صبح وقتی بیدار شدی سرحال بودی و بازیت گرفته بود اونم با یه تیکه کاموا منم از ذوقم چند تا عکس ازت گرفتم . اینجا بود که مریضی(که ایشالا هیچ بچه ای مبتلا نشه اسهال و استفراغ شدید بود) فاطمه توپولی مارو که هنوز یک سالش نشده بود رو حسابی ضعیف کرد . اینجا  دوماه کوچیکتر بودی . ...
30 مرداد 1392

جو جو تو سبد

سلام گلم چندتا عکس از تو سبد نشستنت دیدم حیفم اومد برات ثبتش نکنم . عاشق اینی که بری تو جعبه و سبد و از این جور چیزا..........تازه میز تلوزیون رو که خالی کرده بودیم و شده بود خونه بازیت حالا خوش به حالت شده تو میز زیر تلوزیون و داخل سبد ...
30 مرداد 1392

اون همه عکس همه شون پریدن

مامان حسابی ناراحته و حالش گرفته آخه الان میخواستم عکسای تولد و پست تولدت مبارک برات بذارم ولی ر مو که به کامپیوتر وصل کردم همه عکسا فرمت شد اخه چرادفعه اول و دومش نبود نمیدونم ازرم بود یا نه . اما به هر حال تولدت مبارک گلم شاید بتونم برات چند تا عکس پیدا کنم .   ...
29 مرداد 1392